به گزارش خبرنگار تشکلهای دانشجویی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ هر سال که نزدیک به ماه مبارک رمضان میشویم، خاطرات خوشی از دیدار دانشجویان و تشکلهای دانشجویی با رهبر انقلاب در ذهنمان متبادر میشود. در یکی از روزهای ماه رمضان جلسهای انتقادی و صریح بین دانشجویان و رهبری برگزار میشود که نمایندگان تشکل های دانشجویی به بیان نظرات کارشناسی و انتقادی نسبت به روند کشور طی یکسال اخیر می پردازند.
زاویه دید هر کدام از تشکلهای دانشجویی به جامعه، دولت، اقتصاد و مشکلات امروز کشور به گونهای است که می توان گفت هر کدام با توجه به دغدغه و نگاه خود، موضوعات خاصی را بیان کردهاند. ما بر آن شدیم تا در سلسله گزارشهایی به بررسی دغدغهها و انتقادات نمایندگان تشکلهای دانشجویی همچون بسیج دانشجویی، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل، جنبش عدالتخواه دانشجویی، جامعه اسلامی دانشجویان، دفتر تحکیم وحدت و نشریات دانشجویی وزارت علوم از سال 1395 تا 1403 را که در دیدار با رهبر انقلاب داشتند، بپردازیم.
"علیرضا احمدی" نماینده اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل در دیدار با رهبر انقلاب| ماه رمضان سال 1395:
در عرصه فرهنگ شبکه فرهنگی ضدانقلابِ زیرزمینی جولان می دهد اما وقتی که نیروی جوان مومن و انقلابی می خواهد جهاد فرهنگی کند، امکانات جهاد را هم از او می گیرند. ارشاد و اوقاف و سازمان تبلیغات و صداوسیما و متاسفانه برخی نهادهای مدعی انقلابی گری حداقلی ترین امکانات را در اختیار نیروی جوان انقلابی قرار میدهند. حال این امکانات در اختیار چه کسانی است؟ به عنوان مثال قدیمی ترین مجموعه مطبوعاتی کشور با عظیم ترین منابع مالی سال¬هاست که در انحصار جریانی قرار دارد که به روشنی در مقابل مرزبندیها و چهارچوب¬های انقلابی عمل میکند؛ مسئول این مجموعه که عنوان نمایندگی حضرتعالی را دارد، اخیرا پس از تاکید شما بر خط قرمز فتنه، پیشانی فتنه را می بوسد. ظلم نیست بودجه فرهنگی جمهوری اسلامی، هزینه روشنفکران ضدانقلاب نامردی شود که هماره علیه مردم بوده اند؟
مدیریت افکار عمومی، امروز در فضای مجازی صورت می گیرد اما شورای عالی فضای مجازی که وظیفه سیاستگذاری، نظارت و اجرا در فضای مجازی را بر عهده دارد، تعطیل¬ترین نهاد جمهوری اسلامی بوده است.

در اقتصاد عدم نظارت فاجعه آمیز است. «لابی پشت پرده»؛ مدیر پرونده دار را بر رأس بانک ها می گزیند و الیگارشی قدرت و ثروت هر روز پیچیده تر می شود.
روزانه بیش از 3300کانتینر تنها از یک پایانه، بدون کنترل و مثل آب خوردن وارد کشور می شود و نتیجه آن ورود سالیانه بیش از 30میلیارد دلار کالای قاچاق از مبادی رسمی و غیررسمی است که به طور مستقیم بر رکود و کاهش تولید داخلی اثر دارد، کارگران را بیکار میکند و خانواده ها را از هم می پاشاند. مگر می شود بدون یاری دستهای پشت پرده در مدیریت کلان، این مقدارِ کالای قاچاق وارد شود؟ از طرفی دولت، معدود ابزارهای شناسایی و جلوگیری از ورود کالاهای قاچاق به بازار، نظیر طرح شبنم و ایران کد را تعطیل کرده است. توان ناجا نیز در مقابله ی فرسایشی با باند
های قدرت مند و ریشه دار قاچاق محدود است؛ تولید داخلی فلج شده و حمایتی از آن صورت نمی گیرد، حال ما با کدام پشتوانه از سرمایه گذار ایرانی بخواهیم در تولید وارد شود؟
رهبر معظم انقلاب؛ آنچه بیش از هر مفسده ای دردناک و ناراحت کننده است، عدم برخورد مناسب و کافی دستگاه قضایی است. اگرچه در نظام اسلامی ، فساد فی نفسه غلط و نامطلوب است، اما آنچه این روزها مردم را آزرده تر می سازد تسامح در مواجهه با مفاسد کلان است. عدم شناخت اولویت ها، عدم شناسایی مفاسد دستگاههای دولتی و برخوردهای فشل از نقاط نقدبرانگیز قوه قضاییه هستند. اطاله دادرسی و عدم اطلاع رسانی مناسب در رابطه با پرونده های فساد اقتصادی باعث شده است که پرونده های متعددی مانند؛ پدیده، ادعای دروغین بورسیه ها، کرسنت، استات اویل و... حل نشده در افکار عمومی باقی بماند.
چه لزومی دارد در شرایطی که مفاسد اقتصادی، اعتماد عمومی را همچون موریانه از بین می برد، بعض دادستان های محترم با طرح مسائل شاذ و بی اولویت در رسانه ها ظاهر شوند؟ ریشه ی این آسیب را باید علاوه بر عدم شناخت اولویت ها، در این امر دانست که عده ای از صاحب منصبان قضائی گاه خود را در قید قانون نمی دانند و به جای تفسیر و اجرای قانون به تشریع قانون می پردازند و هر ناهنجار و نامطلوب اجتماعی را، بدون قانون به چوب مجازات می رانند.
شفافیت حلقه ی مفقوده ی قوه قضائیه است. عدم اطلاع رسانی شفاف علی رغم وجود عدالت حس بی عدالتی در مردم ایجاد می کند. چه اشکال دارد پاسخگویی، جزیی تر و تخصصی تر شود و روسای دادگاه ها نیز در قبال احکام صادره توضیحاتی به رسانه ها ارائه دهند.(جزئیات بیشتر)
"ابوالفضل مظاهری" نماینده اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل در دیدار با رهبر انقلاب| ماه رمضان سال 1396:
اخلاق، شالودهی اساسی همه تصمیمات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است و متزلزل شدن پایههای آن، زمینهساز فروپاشی جوامع و وارونه شدن نظام ارزشهاست. کارگزاران نظام اسلامی-بیش و پیش- از دیگران موظف به رعایت آن هستند. امروز و با گذشت بیش از 38 سال از انقلاب اسلامی، باید پرسید:آیا این مهم، محقق شده است؟
وقتی که بیاخلاقی، در بالاترین سطوح و در میان چهرههای شناخته شده کشور و در حساسترین تحولات سیاسی- اجتماعی، نظیر انتخابات ریاست جمهوری جاری شود، نتیجهای جز بیاعتمادی توده های مردم نخواهد داشت.
نظامی که روی دوش مردانی چون بهشتی، آموخته بود که تشنگی قدرت باید جای خود را به شیفتگی خدمت بدهد، امروز، گرفتار سیاستمدارانی است، که برای رسیدن به قدرت؛ اخلاق و اِنصاف و منافع ملی را یکسره قربانی منفعتطلبی و قدرتطلبی خود می کنند.
.jpg)
با دروغگویی، فرار از پاسخگویی، نفرت پراکنی های غیرواقعی، مسئلهگریزی و مسئولیتگریزی، فضای غبارآلودی می سازند. به نمایندگی از جوانان نسل سوم و چهارم انقلاب از این آقایان سوال می پرسم: چگونه سیاستمدارانی که از صدقه سر جمهوری اسلامی، پست های مهم و امنیتی داشته اند و از قِبَل همین مسئولیتها، خود، خانواده و هم حزبی هایشان، ثروتهای افسانهای اندوخته اند،؛ به عنوان نامزد انتخاباتی، رخت اپوزسیون به تن کرده و به جمهوری اسلامی حمله کنند؟ متاسفانه در جریان رقابت های انتخاباتی اخیر، بزرگترین قربانی «اخلاق» بود.
حضرت آیت الله خامنه ای
ما بر خلاف عده ای این بی اخلاقی را جزو طبیعت رقابت و سیاست نمی دانیم و معتقدیم چنین رویکردی از نظر اصول اسلامی مطرود است.
مایه شرمساری نیست که کاندیدای انتخابات، در جمهوری اسلامی مردم را به این باور برساند که باید از میان دوگانه دروغین بد و بدتر انتخاب کنند؟!
یکی از واقعیتهایی که در فضای رقابتهای انتخاباتی، به شدت در حال تقویت است، افزایش آرای سلبی در مقابل آرای ایجابی است.
هیاهوهای انتخاباتی دیگر تمام شده، اما آنچه در ذهنها ته نشین شد، شبهات بی پاسخ از رانتها و فسادهایی است که در مناظرههای انتخاباتی بوجود آمده و هیچ کس در مورد آنها پاسخگو نیست!
اینکه در رقابتهای انتخاباتی برنامه محوری و ایده محوری، جای خود را به حواشی و مسائل فرعی میدهد نشان دهنده چه چیزی است؟ تا زمانی که این مدل از بیاخلاقی در سطح ریاست جمهوری وجود داشته باشد، نمی توان شاهد حل مشکلات اساسی کشور بود. و اما پیرامون مشکلات اساسی کشور...
مشکلات اقتصادی
واقعیتهای روشن اقتصادی از جمله: افزایش بیکاری، رکود سنگین در بخشهای مولد و اشتغالزا مانند صنعت، معدن و مسکن، کاهش واردات کالاهای واسطهای، افزایش واردات کالاهای مصرفی، کاهش سرمایه گذاریهای جذب شده، افزایش ضریب جینی و اختلاف طبقاتی، کوچکتر شدن سفره مردم، تعطیلی کارخانجات باسابقه کشور، تعدیل نیروهای هزاران واحد تولیدی، بانکهای در آستانه ورشکستگی، افزایش تعجبآور بودجه جاری و در مقابل، کاهش بودجه عمرانی، تنها بخشی از مشکلات اقتصادی، در شرایط فعلی است. این در حالی است که نقدینگی کشور با افزایشی دو نیم برابری به حدود 1300 هزار میلیارد تومان رسیده است و بیم آن می رود، اقدامات لازم، برای خروج کشور از رکود حاکم، به ایجاد تورمی مشکل آفرین منجر شود.
از این مشکلات اقتصادی در حکومتی سخن می گوییم، که روی دوش مستضعفان شکل گرفته است و آرمان والای آن برقراری «عدالت اجتماعی» بوده است. اما باید سخن گفت، باید گفت که تولید و اشتغال، قربانیِ نگاهِ ارباب رعیتی و رضاخانی معدودی زَرسالار است، که به طور سیستمی نهادهای اقتصادی را قبضه کرده اند. دیده نمی شوند اما در نهادهای انقلابی و غیرانقلابی، آنانند که تصمیمسازی می کنند و تولید را به ورطه نابودی کشاندهاند.
در نگاه اینان، کارگران عزیز که موتور محرک اقتصادند، مزدور خطاب می شوند و باید دهانشان خرد شود. در نگاه اینان، سرمایهسالاران و رانتخواران با معوقات دهها هزار میلیاردی عزیز شمرده می شوند. نتیجه همین عملکرد آن می شود که به شکل بی سابقهای در حرم امام مستضعفان و پابرهنگان، شعار سرداده می شود که: زندگی کارگر روی هواست امروز!
"محمدرضا گلرومفرد" نماینده اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل در دیدار با رهبر انقلاب| ماه رمضان سال 1397:
-«هزینه کردن از استقلال کشور» در مواجهه با استکبار جهانی ایده همیشگی یک جریان سیاسی برای رفع مشکلات کشور بوده است. ایدهای که ما آن را ارتجاع نسبت به اصول متعدد قانون اساسی میدانیم. ارتجاعی که یکی از مهمترین شاخصههای آن تجربه ناپذیریست. تجربه ناپذیری یعنی، روزی در سعدآباد و پاریس بخت خود را در توافق با اروپای بدون آمریکا آزمودند و نشد! اشتراک منافع سیاسی میان روسای قوای مقننه و مجریه، موجب شده است، ارتجاعی که به آن اشاره شد، سر از مجلس نیز دربیاورد و «برجام» با آن همه خلل 20 دقیقه ای به تصویب برسد. با این حال ریاست مجلس که با دستخط گرفتن از مراجع و نشر ادعای «خسارتهای میلیاردی عدم تصویب برجام»، در تصویب این معاهده تسریع نمودند،تجربه نگرفته اند و همان مسیر پر از ابهام را برای تصویب لوایح مشابه مانند اف ای تی اف در پیش گرفته اند! آیا این ارتجاع نیست؟
-پس از برجام ضریب جینی و اختلاف طبقاتی بیشتر شد، بدهی های خارجی کشور 26 درصد، قیمت ارز و طلا بیش از 100 درصد و واردات کالاهای مصرفی مانند مواد خوراکی، قطعات خودرو و حتی بیل و کنلگ نزدیک به 30 درصد رشد کرده است. تراز تجاری کشور منفیتر از گذشته است و رکود در بخش های مولد اقتصاد ادامه دارد.

-ساده زیستی و دوری از اشرافی گری، توجه به محرومان و مستضعفان؛ عدالت در توزیع آموزش، بهداشت وخدمات عمومی؛ عدالت قضایی و استفاده از همه ظرفیتها و منابع انسانی، ارزشهای والایی بودند که در ابتدای انقلاب به عنوان شعارهایی اساسی مطرح شد. روی گرداندن از این ارزشها، اعتمادها را خدشهدار کرده و مانعی جدی برای گفتگو میان مردم و حاکمیت است.
- بسیاری از اعتراضات به حق مردم، نه به خاطر دستمزد و درآمد کمی است که تحصیل میکنند، بلکه به خاطر احساس تبعیض است. بخشی از این احساس تبعیض، ناشی از عملکرد کسانی است که با مقوله فساد برخورد سیاست زده دارند.
- گروهی هستند که در دستگاههای کشور مانند قوه قضاییه و صداوسیما و یا در تریبون های رسمی در بیان و عمل به حس آزادی در کشور ضربه میزنند. تکلیف مسائلی مانند جلوگیری از ورود زنان به ورزشگاه، فیلترینگ، ممنوع التصویری اشخاص، لغو انگشت شمار کنسرتها در میان برگزاری چند هزارتایی آنها در قانون روشن است که بعضا نه اسلام با آن مخالفتی دارد و نه جمهوری اسلامی! با این حال سوءمدیریت در حل آنها باعث شده این مسائل، اصلی شود و رئیس اجرایی کشور به جای حل مسائل اصلی، روی آنها موج سواری کند، تا در ایامی که دلارِ هفت هزار تومانی، مدیریت اقتصادی را به مضحکه گرفته و معیشت مردم را مختل کرده، رئیس جمهور درباره فیلترینگ،-که خود مجری آن است- توئیت بزند!
"پیام مرادی" نماینده اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل در دیدار با رهبر انقلاب| ماه رمضان سال 1398:
1. میزان اثرگذاری تحریم بر اقتصاد یکی از سوالهای مردم کوچه و بازار است. وابستگی تاریخی بودجه به نفت، زمینهساز تحریمهای نفتی و پاشنه آشیل دولتها شده است. وزارت نفت در این جنگ اقتصادی یکی از سنگرهای جبهه خودی است که باید آماده باشد. وزیر محترم نفت میگوید این وزارتخانه یکسال است که آرایش جنگی گرفته است، اما در خفا! باید پرسید جناب همیشه وزیر نفت! چرا نتایج این آرایش جنگیِ مخفیانه در زندگی مردم محسوس نیست؟ خروجی عملکرد وزیر کرسنت، توتال و IPC، وزیر حذف کارت سوخت، وزیر استخدام رانتی نمایندگان مجلس و آقازادهها در وزارت نفت، فرصتسوزی بزرگی به نام خامفروشی بوده است که تناسبی با شرایط تحریمی و جنگ اقتصادی ندارد.
2. کاهش ارزش پول ملی به کمتر از یک چهارم در کمتر از یکسال و کاهش قدرت خرید به نحوی که تهیه برخی کالاهای عادی به آرزو تبدیل شده، در شرایطی اتفاق میافتد که دولت میلیاردها دلار ارز دولتی را بدون نظارت میان عدهای تقسیم کرده تا با آن غذای سگ و لوازم آرایشی بخرند و یا جنس وارد کنند و با قیمت آزاد به مردم بفروشند! بساطی درست شده است که از جیب کارگر و کارمند میلیاردها تومان با همین بازیهای ارزی به جیب عدهای نوکیسه واریز شود.

3. خوب است آقایان پاسخ بدهند اولاً اعضای شورای اسلامی شهر تهران که بدون نظارت استصوابی انتخاب شدند به جز بازی اسم و فامیل چه دستاوردی داشتهاند؟ ثانیاً مگر در همین دولت، اکثریت کابینه را تصاحب نکردهاید؟ مگر وزرایی چون ربیعی، نعمتزاده، آخوندی و زنگنه، وزرای دولت مطلوبتان نبودند؟ جریان اصولگرایی هم اما از این قاعده مستثنی نیست. اگر اصلاحطلبان با تلقی لیبرال از مفهوم آزادی نسبت خود را با گفتمان انقلاب اسلامی از دست داد، جریان اصولگرایی نیز سالهاست که با برخورد منفعلانه با مفهوم آزادی و گرفتار شدن در قبیلهگرایی سیاسی، سطح سیاستورزی خود را به جلسات محفلی پشت درهای بسته، تقلیل داده در حالی که عرصه سیاست، میدان فعالیت اجتماعی است. از این رو معتقدیم دوگانه منسوخ اصلاحطلبی و اصولگرایی، مدتهاست که منطبق بر واقعیتهای جامعه نیست و تداوم آن یک فرصتسوزی آشکار است.
4. شورای عالی انقلاب فرهنگی امروز از حضور جمعی از ابوالمشاغلهایی رنج میبرد که به علت تعدد مسئولیتها و عضویت همزمان در دهها شورای مشابه، تمرکز کافی برای سیاستگذاری فرهنگی ندارند. گرچه این شورا دچار ضعفِ در عملکرد بود؛ اما پیش از این شأن قانونی آن رعایت میشد. نیک مستحضرید که مدتهاست جلسات شورا به دلیل اختلاف نظر سیاسی رئیس آن با برخی اعضا، تشکیل نمیشود. وقتی عالیترین نهاد فرهنگی کشور به دلیل رفتارهای متفرعنانه تعطیل میشود، نتیجهاش مجوزهای بیحساب و کتابِ ارشاد و سلبریتیپروری غیرحرفهای و کاسبی ستاره مربعی سازمان صداوسیماست!
"سجاد اسدی" نماینده اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل در دیدار با رهبر انقلاب| ماه رمضان سال 1399:
1. سجاد اسدی، نماینده اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل در دیدار رهبری با دانشجویان سال ۹۹، پیرامون نکاتی که دانشجویان در صحبت با رهبری باید به آن توجه داشته باشند، گفت: «یکی از عمدهترین موارد که در دیدار با رهبری باید به آن توجه داشت این است که متن تشکلها و اتحادیه حاوی امیدواری به آینده انقلاب اسلامی باشد. ما ضعف بسیار داریم، بنا بوده به اهدافی برسیم و برنامهریزی داشته باشیم که نتوانستیم، اما واقعیتها را هم باید توجه کرد.»
2. وی افزود: «خیلی از مسائل وجود دارد که دیده نمیشود، خیلی از پیشرفتها را درنظر نمیگیریم و با توجه به این واقعیتها، باید جمهوری اسلامی را نگاه و نقد کنیم. قطعا کاستیهایی وجود دارد که نیازمند به تغییر است و از نظر ما که موضوع نوگرایی در حکومت را مطرح میکنیم و یا موضوع تحول (که این بحث سال گذشته توسط رهبری مطرح شد) و این مطلب در درون خود این موضوع را دارد که در بسیاری از موارد بازنگری در فرآیند و سیستم و حتی بخشی از ساختار، رفتارها نیاز به اصلاحات و تغییرات با نگاه انتقادی و بلندنظرانه دارد که باید صورت بگیرد.»
3. اسدی با اشاره به نقش مهم جنبش دانشجویی در ایجاد تغییر و تحولات و در روند تصمیمگیری و برنامهریزی کشور، گفت: «ما باید در بسیاری از موارد تغییراتی صورت بدهیم که بتوانیم مسیر انقلاب اسلامی برای اهداف و غایت خود را تسهیل ببخشیم و اثرگذار باشیم، بهشرطیکه حواسمان به تمام واقعیتها در کنار هم باشد و در کنار این موارد، راضی به وضع موجود نباشیم، شاید این اتفاقات نشأتگرفته از مساله محافظهکاری است که برای جنبش دانشجویی در مرحله قبل از انقلاب اسلامی قتلگاه محسوب میشد. تشکل دانشجویی که بهعنوان یک گروه پیشتاز در جامعه است، اگر بخواهد در هر زمانی با نگاه محافظهکارانه به وضعیت موجود جامعه راضی باشد و آن را غایت پیشرفت، عدالت و آزادی بداند، قطعا نمیتواند کمکی برای جامعه باشد و رسالت خود را اجرا کند.»
"سید ایمان احمدی" نماینده اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل در دیدار با رهبر انقلاب| ماه رمضان سال 1400:
1.ایده جمهوری اسلامی، سنگ بنای آرزوهای ملتی شد که جان برکف، برای تحقق آرمانهایی بزرگ، 42 سال پیش به پاخاستند و در میدانهای متعدد، پایمردیشان را برای حفظ آن نشان دادند. دستاوردها و موفقیتهای نظام در ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی، علمی و منطقهای برای ملتی که در اوج فشارهای اقتصادی، حماسه تاریخی تشییع پیکر حاج قاسم را خلق کردند، روشن است و عموم مردم منکر این موفقیتها نیستند. اما این مردم امروز حکومت را با سوالی اساسی مواجه میکنند؛ آیا حق این همه روراستی، ایثارگری، آزادگی و جانبازی به درستی ادا شده است؟
2.در پاسخ باید گفت که تلقی عمومی درخصوص موفقیت جمهوری اسلامی در حلوفصل برخی مشکلات اساسی مانند عدالت اجتماعی و سامان دادن به اقتصاد کشور مثبت نیست. اینکه چرا دولتهای مختلف با سلایق متنوع و باوجود اختیارات گسترده قوه مجریه، در بهبود پایدار شرایط اقتصادی ناکام بودهاند، نیازمند تامل جدی و ریشهیابی دقیق است. البته باید توجه داشت که نظام مسائل کشور محدود به حوزه اختیارات دولتها نیست و با شدتوضعف، گریبانگیر سایر قوا و بخشها نیز هست.

به زعم ما، ریشه بسیاری از اختلالات نظام، «سادهانگاری حکمرانی» است. اینکه نخبگان و صاحب منصبان، پیچیدگیهای ذاتی حکمرانی را درک نمیکنند آسیبهای این مسئله را در چهار بخش «نظری»، «سیاست گذاری»، «اجرا» و «ساختارهای اقناعی» ایجاد کرده است.
3.در 42 سال گذشته حوزههای علمیه، دانشگاهها، اندیشکدههای متعدد حاکمیتی و مجموعه نخبگان، در حوزه شعارها و آرمانهای اساسی انقلاب، خصوصاً عدالت و آزادی توفیقی در نظریهپردازی نداشتهاند. در نتیجه هنوز هم تکلیف ما با بسیاری از پدیده های پیچیده در اداره کشور معلوم نیست.تا حدی که شاهد عملکرد متناقض نظام در پیادهسازی سیاستهای کلی هستیم.
فیالمثل در اصل 30 قانون اساسی بر آموزش عمومی رایگان و عدالت آموزشی تاکید شده است. حال آنکه در همین نظام به برخی صاحب منصبان، اجازه استفاده از اموال بیت المال برای تاسیس مدرسه خصوصی داده میشود. ادارهکنندگان مدارس پولی از هر دو جناح سیاسی کشور برای رفتار غلط خود توجیهات تئوریک دارند! وزیرسابق و نماینده مجلس و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بلایی بر سر آموزش کشور آوردهاند که امروز حداقل 15درصد آموزش عمومی ما پولی است؛ حتی بیشتر از ایالات متحده و این یعنی از پاپ کاتولیکتر!
4. فقدان نظریه در حوزه عدالت، یعنی قصه پر غصه خصوصیسازی! تجربه شرکتداری دولتی و دغدغه افزایش بهرهوری بنگاهها، مبنای ابلاغ سیاستهای اصل 44 بود؛. اما فهم سادهانگارانه دولتها از خصوصیسازی، کار را به جایی رساند که بر اساس گزارش مجمع تشخیص، این فرآیند تنها 17 درصد موفقیتآمیز بوده است.
معالاسف هنوز هم تکلیف ما با مقوله خصوصیسازی مشخص نشده و ما در برزخ میان دو ایده سادهانگارانه گرفتاریم!گروهی با دیدن بیکاری کارگران هپکو و هفت تپه منطق دولتیسازی را تجویز میکنند و گروهی هم با دیدن بهرهوری پائین و فساد در شرکتهای دولتی مدافع ادامه خصوصیسازیها هستند.
"حسین پناهی" نماینده اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل در دیدار با رهبر انقلاب| ماه رمضان سال 1401:
1. سال گذشته و پیش از انتخابات ریاست جمهوری، در همین تریبون گفتیم که ریشه بسیاری از چالشها و ناکامیهای کنونی کشور، سادهانگاری و عدم درک پیچیدگیهای ذاتی امر حکمرانی است. عدم درکی که موجب شده تا در نتیجه چالشهای پیچیده دهه 90، شاهد کاهش سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی به نظام جمهوری اسلامی باشیم. تحقق حکمرانی عادلانه،به عنوان غایت نظام اسلامی در گرو عقلانیت در حکمرانی است. عقلانیت یعنی توجه به سه مولفه حیاتی: حکمرانی عالمانه، صادقانه و شجاعانه.
یکی از گرفتاریهای ما در چهار دهه گذشته، خلأ نظریهپردازی کاربردی برای اداره کشور براساس مبانی دینی،ادعاها و اهداف کلان جمهوری اسلامی بوده است. در نتیجه این خلأ، برخی برنامهریزیها و سیاستگذاریها در هنگام اجرا به ضد خود تبدیل شده و اهداف اولیه را نقض میکنند. به عبارت دیگر، ما گاهی غریزی و بدون ایده حرکت کردهایم و یا فراوان متکی به دستورالعملهای غربی بودهایم!
فیالمثل بارها از همین تریبون گفته شده که آقای رئیس جمهور! آقای وزیر آموزش و پرورش! آقایان شورایعالی انقلاب فرهنگی! توسعه مدارس پولی، نقض آشکار عدالت اجتماعی و یک بیعدالتی ساختاریست. فروختن آینده به پولدارها، بهواسطه تغییر بنیادین در اکوسیستم آموزش، تحقیر طبقه مستضعف است.

آیا کسی در آن ساختمان وزارت آموزش و پرورش به اصلاح این رویه غلط فکر می کند؟ آیا وزیر محترم آموزش وپرورش اصلا بضاعت و ایده مناسب برای چنین تغییر بنیادینی را دارد؟
یکی دیگر از مصادیق اقدام در خلاء تئوریک، خصوصیسازی بانکها در دولت مدعی عدالت بود. البته بانکهای خصوصی دنباله زنجیره معیوب و پر از اشکال بانکداری در کشور هستند که عوارض آن در بانکهای دولتی نیز مشاهده میشود! آقای وزیر اقتصاد! والله ما این همه بانک لازم نداریم. ضرورتی ندارد در این جنگ اقتصادی با پشتوانه بانک مرکزی، بانکهای خصوصی هر کار غلطی دلشان خواست بکنند، اطراف تهران کاخ بسازند، نقدینگی و تورم را افزایش بدهند و با رفت و آمد دولتها پابرجا بمانند. ایده وزارت اقتصاد برای تحول در نظام بانکی کشور چیست؟
2. سخن گفتن از حکمرانی بدون علم و ایده یعنی مدیریت پراشکال منابع زیستمحیطی و آب! محدودیت منابع آبی، مشکل امروز است و بحران فردای کشور خواهد بود. تابآوری اجتماعی در برابر تنشهای آبی، بسیار شکننده و کوتاهمدت است. حکمرانی غیر عالمانه یعنی پتروشیمی را در زمین حاصلخیز میانکاله بسازیم و کارخانه فولاد را در کویر مرکزی! وزارت نیرو چه ایده ای برای مدیریت مصرف، کاهش تبخیر و هدررفت و یا شیرین سازی و انتقال آب دارد؟
ما با چه ایدهای قرار است به مقابله با ابر چالشهای حوزه بهداشت و درمان برویم؟ تا کی قرار است پیشگیری به جای درمان، آموزش پزشکی بدون فشارهای عصبی عجیب و غریب، طرح پزشک خانواده و نظام ارجاع در لیست آرزوهای تحقق نیافته باقی بماند؟
در مورد چالشهای حوزه سربازی و مطالبات مطرح شده از سوی جوانان، مجموعههای مسئول ایده ای جز سکوت و سرپوش ندارند؟
این موارد تنها معدودی از مسائل بیشماری هستند که حل و فصلشان در گرو ایدهمحوری و نوآوری است. دولت، بهعنوان اصلیترین رکن اجرائی نظام، متولی اصلی نوگرایی در اداره کشور است؛ لکن دولت جناب آقای رئیسی در ایده پردازی کم توان و در گفتمانسازی لکنت بیان جدی دارد.
3. یکی از اصول پرتکرار عهدنامه مالک اشتر توجه به مردم، خشنودی آنها و قضاوت عمومی است. حضرت علی(ع) به مالک فرمان دادند، چیزی را به خود منحصر نکند که همه مردم در آن یکساناند. فرمودند خلف وعده، سبب خشم خدا و مردم است و این یعنی حکومت دینی حکمرانی صادقانه و مردمی است.
خشم خدا و مردم در این تبعیض است که فرزندان برخی مسئولان ارشد نظام، سفرهای لاکچری، سفرههای رنگین و خریدهای خارجی آنچنانی داشته باشند و توده مردم زخمخورده تحریم و گرانی.
عجیب و غیرصادقانه نیست که ما فلان شبکه اجتماعی را فیلتر کردهایم، بعد رجال مملکتی جملگی در همان رسانه فیلترشده توئیت میزنند؟
بی شک در میان تمامی دستگاهها، «صداوسیما» در زمینه تحقق حکمرانی صادقانه، بیش از دیگران وظیفه دارد. حضرت آقا! حال تلویزیون خوب نیست. انتظار داریم در دوره جدید مدیریت رسانه ملی چارچوبهای غیرقابل انعطاف و غیرضروری برداشته شود و با انتشار صحیح، بهموقع و تخصصی تحلیلها و اخبار، بخشی از سرمایه اجتماعی از دست رفته نظام ترمیم گردد.
4. صداوسیما وظیفه دارد میداندار گفتگوهای ملی و نخبگانی بوده و در عین حال از طریق هنر و سرگرمی، پیامهای فرهنگی خود را منتقل کند. مدیران صداوسیما فراموش نکنند که رویکرد اقلیت محور موجب از بین رفتن مرجعیت رسانه میشود. بیتوجهی به سرگرمی و فرم و عدم شناخت آنتن پاشنه آشیل رسانه ملی است! لذا ضروری است رئیس محترم سازمان معیارهای تحول را مشخص و برای نجات صداوسیما از وضعیت کنونی برنامه ریزی راهبردی ارائه دهد.
قرار بود شورای نگهبان شاخصهای احراز صلاحیت نامزدهای انتخاباتی را شفاف و تبیین کند اما آقایان به طرح گزارههای کلی اکتفا کردند. نتیجهاش، سوالات و ابهاماتی بود که این بار نه در میان منتقدان سنتی شورا، بلکه در میان جوانان انقلابی شکل گرفت. آیا شورا وظیفه ندارد به این پرسشها، پاسخهای روشن و صریح بدهد؟
"معین رضیئی" نماینده اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل در دیدار با رهبر انقلاب| ماه رمضان سال 1402:
جهان در حال چرخش است. نظم نو سریعتر از آنچه تصور میشد نظم کهنه را به چالش میکشد. دامنه این تغییرات بسیار گسترده است و هیچ کشوری نمی تواند بدون در نظر گرفتن جایگاه خود در متن این تحولات، منافع ملی اش را تامین کند. گمان آن میرود جهت کلی این رخدادها برای کشور ما مفید از دو منظر خواهد بود؛ اولا از تمرکز و توان غرب برای افزایش فشار بر ایران کاسته خواهد شد و ثانیا فرصت های نو برای پیشرفت و سرمایه گذاری پیش روی ما خواهد بود.
مع الاسف در میانه این دگرگونی سرنوشت ساز، کشور ما گرفتار بحران های ادامه دار دهه 90 شده و سرمایه اجتماعی نظام کاهش پیدا کرده است. برای حکومتی که با آرمان جمهوری شکل گرفته، جلب رضایت و مشارکت عمومی حیاتی است. از طرفی ثبات سیاسی و اجتماعی برای شرکای اقتصادی و خارجی ما نیز اهمیت خواهد داشت. بنابراین، اگر می خواهیم سرمایه اجتماعی نظام را احیا کنیم و در دنیای رو به تغییر نقش آفرینی داشته باشیم. باید ظرفیت ها، ملزومات و شرایط آن را فراهم کنیم.
.jpg)
از ابتدای انقلاب اسلامی، فضای اجتماعی کشور دوگانه های متنوعی را تجربه کرده است. انقلابی و غیر انقلابی، چپ و راست، اصلاحطلب و اصولگرا، غربستیز و غربگرا. اما در میانه دهه پنجم انقلاب و پس از تجربه اتفاقات تلخ پاییز 1401، مسئله اصلی «ایران» است. آری! پائیز 1401 عرصه تقابل تمام عیار «ایران دوستان» و «ایران ستیزان» بود.
ایران ستیزان همان اقلیتیاند که برای باخت تیم ملی خوشحالی، برای خاک کشور تجزیه و برای اقتصاد کشور تعطیلی را -تجویز- میکنند. ایران ستیزی یعنی آن گروهک خون ریزی که متحدِ دیروزِ صدام و حامی جنایت شیمیایی علیه دختران کردستان بود، اکنون به بهانه خونخواهی دختر کرد، شهرهای کردنشین ایران را به عرصه جنگ شهری تبدیل کند. ایران ستیزی یعنی تناقض و دروغ! یعنی کسانی که ادعا می کنند خون خواه قربانیان حادثه هواپیمای اوکراینی هستند، اما هر روز با عاملان حادثه هواپیمای 655 خلیج فارس عکس یادگاری می گیرند. همان ها که مدعی اند مشکلشان حجاب اجباری است، رضا خان قلدر را به خاطر برداشتن اجباری حجاب تحسین می کنند. روزها از دولت های غربی درخواست تحریم بیشتر دارند و شب ها به خاطر مشکلات معیشتی مردم ایران اشک تمساح می ریزند. به لطف خدا جبهه ایران ستیزان جبهه جذابی است! کلکسیون متنوعی از تروریست های آدم کش منافقین تا خبرنگار مواجب بگیر دستگاه های اطلاعاتی غرب! در واقع فقدان بدنه اجتماعی و عقلانیت سیاسی در این گروهک های کذایی باعث شده مردم را دائما به لجاجت دعوت کنند.
در مقابل، ایران دوستی، یعنی عقلانیت. ایران دوستی یعنی احترام به تمامیت ارضی، تنوع قومیتی، پرچم و قانون کشور. یعنی اعتراض، اما اعتراضی که قرار نیست اوضاع را بدتر کند، تحریم را بیشتر کند و دردی روی دردهای ملت بگذارد.
آنچه در این دوگانه جدید میتواند موجب تقویت موضع ایران دوستان شود توجه به ظرفیتهایی همچون وحدت ملی، تکثر اجتماعی و بنیه ایمانی ملت ایران است. ظرفیتهایی که بسیاری از دولت های جهان حسرت داشتن ذره ای از آن را دارند.
بی توجهی به این ظرفیتها و افتادن به دام رفتارهای متحجرانه، قبیله گرایانه و منفعت طلبانه، تقویت مواضع ایران ستیزان و تجزیه طلبان را به دنبال خواهد داشت. رفتارهایی که باعث میشود از دل چنین فرصتهای خلق بحران شود.
متاسفانه دو گروه در داخل کشور موضع ایران دوستان را تضعیف می کنند و ایران ستیزان را تقویت! یک گروه جریانی است که با ادعای اصلاح طلبی در دهه 70 و البته در هشت سال حکومت پر ماجرای آقای روحانی، نتیحه ادعا و عمل شان را دیدیم. از اینها باید پرسید واقعا شما کی به دنبال اصلاح کارکردهای دولت بوده اید؟ در آن سال هایی مجلس و دولت در اختیار شما بود برای اصلاح نظام بانکی چه کردید؟ شما کی خواستید نظام مالیاتی و بی عدالتی آموزشی را رفع کنید؟ دقیقا به همین دلیل دائما درگیر تناقض هستید و حالا هم قافیه را به آن ور آبی ها باخته اید. انفعال امروز شما نتیجه رادیکالیسم 88 و بی تدبیری 92 تا 1400 است.
گروه دوم نیروهای معتقد و باانگیزه ای هستند که با تشخیص غلط از رسالت خود، مسیر را اشتباه رفته، ظرفیت ها را به هدر داده و ایجاد بحران میکنند. مثلا اینکه سُکانداران رسانه ملی، جامعه مخاطب خود را 4 میلیونی ببینند و اکثریت 80 میلیونی ایران بزرگ را از پای تلویزیون طرد کنند، فرصت بزرگ تبیین مسائل نظام از طریق سرگرمی را سلب کنند و به موشکافی اعتقادی استعدادها پرداخته و آنها را به جبهه ایران ستیزان سوق دهند، یعنی تضعیف ناخواسته ایران دوستان. اقلیت مآبی در صدا و سیما ضد جمهوریت است! جدول پخش تلوزیون را از فرم و محتوا تهی کرده و با وجود صرف هزینههای بسیار از بیت المال، این سرمایه ملی را به اذعان نظرسنجیهای اعلام شده خود تلویزیون، در نظر افکار عمومی از موضوعیت انداخته است.
"حسین قنواتی" نماینده اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل در دیدار با رهبر انقلاب| ماه رمضان سال1403:
1. انقلاب اسلامی ایران، مقدمه شکلگیری حکومت «الله» بود. تدبیر امام خمینی در بهرأی گذاشتن نوع نظام حکومتی، نشان داد جمهوری اسلامی، نظامی است که «مردم» در آن مرکز ثقلِ تصمیمات اساسی و تعیینکننده هستند. انسان ایرانیِ انقلابی، بهجای «امارت اسلامی»، «جمهوری دموکراتیک» و پیشنهادات دیگر، نظام سیاسیای را برگزید که در کنار اسلامیت، جمهوریت را بهرسمیت میشناخت؛ انتخاباتهای متعدد در چهار دهه اخیر نیز شاهدی بر این مدعاست که جمهوری اسلامی همواره انتخابهای متنوع مردم از سازندگی و اصلاحات تا عدالتخواه و اعتدالی و دولت فعلی را بهرسمیت شناخته و به آن احترام گزارده است. چالش جدی در مشارکتِ مردمی در سه انتخابات اخیر، اتفاقاً با همین مقدمهای که ذکر شد، نگرانکننده، و از چند منظر قابل بررسی است:
بخشی از مردم به درست یا غلط، به این تصوّر رسیدهاند که نمایندهای در فرآیند انتخاباتها ندارند. یکی از دلایل افزایش رأی سفید، مواجه نبودن جامعه با گزینههای نو و تحولخواه است. نوع نگرش به مسئله احراز یا تأیید صلاحیتها ـ که خود هنوز موضوع سؤالبرانگیزی است ـ از این منظر تهدیدی برای جمهوریت است، تهدید هم با ح جیمی، هم با ه دوچشم!

2. مردم بهجای آنکه به رقابت ایدهها نگاه کنند و به استقبال راهکارهای حل چالش و مسائل اساسی کشور بروند، با فضای سیاسیِ منسوخشدهِ لیستهای انتخاباتی طرفاند که فاقد مؤلفههای گفتمانی و ایدههای عملیاتی مشخص هستند و هیچ محرکی برای مشارکت سیاسی آنها بهوجود نمیآورد. لیستها، بهحقیقت یکشبهاند؛ هم «چنارها» و هم «پاجوشها».
جامعه ایرانی در سپهر سیاسی چهرههای نو نمیبیند. عدم تحزّب و سیاستورزی تشکیلاتی، انتقال نسلی در امر سیاسی را با ابتذال مواجه کرده؛ تا آنجا که سخنران درجه چندم بحثهای فرعی، به مصاف واقعیتهای سیاسی میرود و یک عضو کابینه، با بستن فهرست، برای آینده سیاسی خود بذرپاشی میکند!
3.فقدان بسترهای مشارکتی، موجب شده تا مردم، نقش روشنی در اداره کشور نداشته و مسیر مشخصی برای طرح مطالبات آنها ترسیم نشود؛ درحالی که فضای مجازی و ساختارهای نوین، امکان این مهم را فراهم کرده که مردم نظرات خود را در خصوص برخی ایدهها و طرحها در قالب کارزارهای اجتماعی به گوش مسئولین برسانند؛امّا نه حرکت جدیای برای تحقّق اصلِ «حق اعتراض» صورت گرفته و نه تشکلهای صنفی، تخصصی و اجتماعی به رسمیت شناخته میشوند. آقایان مردم سالاری مساوی صندوق رای نیست! مردم سالاری مشارکت مردم در اداره کشور است. همیشه و همه جا!
4. طی سالیان اخیر، شاهد صدها مصوّبه غیرقابل اجرا یا مصوّباتی بودهایم که به آن اعتنا نمیشود. موضوع واردات خودرو، شاهدی برای نادیده گرفتن قانون در کشور است. از سوی دیگر، شوراهای موازی و حتی موقتی و مصلحتیِ حالا دائمی شده مانند «شورای اقتصادی سران قوا»، «شوراهای عالی انقلاب فرهنگی و فضای مجازی» و دستگاههای نوظهوری مانند «هیأت نظارت بر حُسن اجرای سیاستهای کلی نظام» که مداخلههای عجیب و غریبی مثل موضوع خودرو دارند، موجودیت مجلس را به مخاطره انداختهاند.
گزارش از محمد جهاد



